آنا کارنینا – Anna Karenina

ساخت وبلاگ

آنا کارنینا – رمانی است نوشته لیو تولستوی- نویسنده روسی این رمان در آغاز به‌صورت پاورقی از سال ۱۸۷۵ تا ۱۸۷۷ در گاهنامه‌ای به چاپ رسید-
رمان آنا کارنینا را یک داستان واقع‌گرا دانسته‌اند. تولستوی در این رمان شرح‌حال روابط میان خانواده‌‌های روسی در طبقه اشراف در قرن نوزدهم را روایت می‌کند

معرفی نویسنده

لیف نیکولایویچ -لیو- تولستوی نویسنده واقعگرا و یکی از بزرگترین رمان‎نویسان و نویسندگان قرن نوزدهم در سال 1828 در مرکز روسیه به دنیا آمد و در سال 1910 چشم از جهان فروبست. تولستوی فعال سیاسی-اجتماعی و نویسنده روسی بود. تولستوی از نویسندگان نامی تاریخ معاصر روسیه به شمار می‌آید. رمانهای جنگ و صلح و آنا کارنینا تولستوی از بهترین‌های ادبیات داستانی جهان هستند. تولستوی در روسیه بسیار محبوب است و سکه طلای یادبود به احترام وی ضرب شده است. تولستوی در زمان زنده بودنش شهرت و محبوبیتی جهانی داشت اما به سادگی زندگی می‌کرد. نام تولستوی در زبان انگلیسی معمولا بصورت -لیو تولستوی- نوشته می‌شود.
تولستوی در روز ۲۰ نوامبر ۱۹۱۰ درگذشت و در زادگاه خویش به خاک سپرده شد.

تولستوی با اینکه به دلیل دیدگاه اخلاقی‌اش یکی از متفکران قرن نوزدهم بود اما اینک بیشتر به عنوان یکی از پیشوایان رمان‎نویس واقع‎گرا معروف است. دو رمان آناکارنینا و جنگ و صلح و اثر کوتاه مرگ ایوان ایلیچ او هنوز دستمایه تحقیق برای پژوهشگران معاصر است و تازگی و طراوت خود را برای خوانندگان سراسر جهان حفظ کرده است. منتقدان جنگ و صلح را به عنوان حماسه‌ای بزرگ بسیار ستوده‌اند. معروف است که تولستوی هفت بار این اثر را بازنویسی کرده است. با این حال برخی معتقدند حداقل بحث‌هایی را که تولستوی گاهی در مقدمه برخی از بخش‌های رمان کرده است و ربطی به داستان رمان ندارد می‌توان به راحتی از رمان حذف کرد.به علاوه بیشتر خوانندگان از زیادی شخصیت‌های رمان و اینکه نمی‌توانند به سادگی آنها را به ذهن بسپارند گلایه می‎کنند. اما برای راحتی خیال آنها هنگام رمان‌خوانی باید گفت که جنگ و صلح عمدتا درباره پنج خانواده روسی و تعداد زیادی شخصیت‌های منفرد است.

آنا کارنینالیو تولستوی

معرفی کتاب آنا کارنینا

آنا کارنینا نام رمان جاودانه لیو تولستوی نویسنده روسی قرن نوزدهم می‌باشد. از آنجایی که علی‌رغم تحسین منتقدان از کتاب جنگ و صلح- به عقیده خود نویسنده این کتاب -بیشتر به شرح وقایع تاریخی می‌ماند تا رمان- می‌توان آنا کارنینا را اولین رمان وی در نظر گرفت.

آنا کارنینا به معنای واقعی کلمه یک شاهکار ادبی به حساب می‌آید و در نظر بزرگان ادبیات از جمله- داستایوسکی- ولادیمیر ناباکوف- ویلیام فالکنر- و نظر سنجی‌های مجله تایم در سال ۲۰۰۷ -که برگرفته از نظرات ۱۲۵ نویسنده بزرگ دنیا می‌باشد– این کتاب بدون هیچ رقیبی- برترین کتاب تمام دوران انتخاب شده است.

همانند کتاب‌های جنگ و صلح- و جنایت و مکافات- آنا کارنینا نیز قبل از انتشار به صورت یکپارچه- در روزنامه پیام‌آور روسیه به صورت سریالی -مابین سال‌های ۱۸۷۵ لغایت ۱۸۷۷- به چاپ رسید. همانند داستایوسکی- تولستوی نیز با افکار سیاسی مدیر مسیول این روزنامه -کاتکوف- موافق نبود و این اختلاف باعث شد که روزنامه پیام‌آور آخرین قسمت داستان آنا کارنینا را چاپ نکند و علاقه‌مندان مجبور شدند تا زمان انتشار کتاب اصلی در سال ۱۸۷۸ برای خواندن قسمت پایانی کتاب منتظر بمانند.

آنا کارنینا و لوین نام دو شخصیت اصلی داستان می‌باشند و داستان زندگانی آنها به صورت موازی در طول کتاب نقل می‌شود. برای روایت جریانات زندگی این دو و ارتباط آنها با سایر اشخاص- تولستوی همانند بسیاری از نویسندگان کلاسیک از شیوه سوم شخص دانای کل استفاده نموده است. این کتاب در هشت بخش نوشته شده است که در ادامه مختصری از داستان کلی ارایه خواهد شد.

آنا کارنیناآنا کارنینا

خلاصه رمان آناکارنینا – شاهکار تولستوی

اوبلانسکی با زنش دالی دعوایش می شود . دالی نامه عاشقانه ابلانسکی به معلمه فرانسوی را پیدا کرده است .

آنا کارنینا – خواهر اوبلانسکی از پترزبورگ به مسکو می آید و دالی را با اوبلانسکی آشتی می دهد .

کیتی – خواهر دالی – دو خواستگار دارد یکی ورانسکی و یکی له وین .

کیتی و دالی از خانواده شجرباتسکی ها هستند . دالی شش تا بچه دارد .

آنا کارنینا – همسر کاره نین است و یک پسر بچه هشت ساله دارد که خیلی او را دوست دارد .

کل داستان در خانواده های اشرافی اتفاق می افتد . خانواده ها برای خودشان – چند تا خدمتکار و آشپز و معلمه و دربان دارند . هر چند وقت یکبار مهمانی های بزرگ در تالار که همراه رقص است ترتیب می دهند . بچه هایشان را هم می دهند دایه شیر می دهد .

داستان بیشتر خانوادگی است و حول و حوش ازدواج دور می زند .

تولستوی – نویسنده داستان – با نثری غیر مبتذل – زیبایی جادویی آنا کارنینا را به قدرتی تمام به خواننده القا می کند . کیتی پس از آنا – دومین زن زیبا در داستان تولستوی است . لوانسکی هم مردی خوش قیافه و آداب دان است . له وین یک شخصیت بدوی و روستایی و غیر اجتماعی دارد . کاره نین مردی غیر ظریف و نا زیبا است .

آنا پیش عمه اش بزرگ می شود و عمه آنا که ثروتمند بوده – کاره نین را با آنا آشنا می کند و طوری ترتیب کار را می دهد که کاره نین مجبور شود با آنا ازدواج کند . بعدها کاره نین تا حدی به آنا دلبسته می شود اما آنا هیچ وقت از کاره نین خوشش نمی آید .

کاره نین – یک دولتمرد بزرگ است و بیست سال از آنا کارنینا بزرگتر است و شخصیت بی احساسی دارد .

له وین از روستا برای خواستگاری کیتی می آید اما کیتی به خاطر ورانسکی به لوین جواب رد می دهد و له وین به روستا برمی گردد .

له وین دو برادر دارد – کازنی شف که روشنفکر و نویسنده است و نیکولا که خوشگذران است و سل می گیرد و می میرد و مرگ او باعث می شود که له وین بیشتر به موضوع مرگ و زندگی بیاندیشد .

ورانسکی – در مجلس رقص مسکو – به جای کیتی – با آنا کارنینا می رقصد و کیتی – نگاه عاشقانه آن دو به همدیگر را می بیند .

کیتی پس از خیانت ورانسکی – سخت بیمار می شود .

روابط ورانسکی با آنا کارنینا در شهر پترزبورگ – باعث رسوایی می شود .

آنا پیش کاره نین – به عشق خود به ورانسکی اعتراف می کند .

آنا از ورانسکی صاحب دختری می شود و کاره نین اقدام به طلاق آنا می کند .

دربیماری سخت آنا سر زا – کاره نین دلش به رحم می آید و آنا و ورانسکی را می بخشد .

آنا و ورانسکی با دخترشان – پترزبورگ را ترک می کنند و کاره نین را با پسر هشت ساله ترک می کنند .

آنا یکبار مخفیانه می آید و پسر هشت ساله اش را می بیند و پس از آن پسرش سخت بیمار می شود و بعد سعی می کند که مادرش را فراموش کند .

کیتی با له وین ازوداج می کند و خوشبخت می شود .

آنا کارنینا کم کم می پندارد که عشق ورانسکی به او – سرد شده و دایما با او مشاجره می کند .

بدنبال یک مشاجره – آنا که بعلت طرد شدن در اجتماع و نیز دوری از پسر هشت ساله اش و خطر از دست دادن عشق ورانسکی دچار مشکل روحی شده خودش را به زیر قطار می اندازد و خود کشی می کند .

بدنبال خودکشی آنا – لوانسکی سخت بیمار و روانی می شود و پس از چند ماه تصمیم می گیرد که به جنگ برود تا خودش را فدا کند .

له وین در پایان داستان – فلسفه را رها می کند و با حرف یک دهاتی – خداپرست می شود .

آنا کارنیناآنا کارنینا

نقد رمان آنا کارنینا

این اثر از بسیاری جهات یک رمان قابل توجه است. این رمان تولستوی داستان موازی دو شخصیت است. آنا کارنینا- شخصیت اول- یک زن زیبا از طبقه اشراف است که زندگی اش به نحو غم انگیزی به پایان می رسد. نفر دوم مالکی به نام کنستانتین لوین است که دغدغه های او درباره کشاورزی- اخلاقیات و نجابت و آن چه که قرار است بر سر روسیه بیاید- در اصل بازتاب دهنده تفکرات و نظرات خود نویسنده است. رمان- داستان پوسیدگی است که در قلب این جامعه رخ می دهد.

کتاب با یک خیانت آغاز می شود: شاهزاده ابلانسکی- برادر آنا و همسر دالی- با معلم فرانسوی بچه های خود به طور مخفیانه وارد رابطه شده است. برادر آنا از او می خواهد که واسطه شده و مانع به پایان رسیدن ازدواج او و دالی شود. سفر او با قطار از سن پترزبورگ تا مسکو زمینه ساز آشنایی با افسر سواره نظامی به نام کنت ورانسکی می شود- کسی که بعدا به اولین عشق آنا تبدیل می شود. دیدار آن ها با مرگ یک کارگر راه آهن در زیر قطار مصادف می شود- این نشان دهنده بلایی است که چند سال بعد بر سر خود آنا می آید.

در این کتاب چند صدصفحه ای- تولستوی به روایت داستانی می پردازد که شخصیت های زیادی را در بر می گیرد. از افراد طبقه مرفه مسکو و سن پترزبورگ گرفته تا کشاورزهای حومه شهر و زاغه نشین هایی که در بدبختی به سر می برند. طرح های داستانی مختلف کتاب نسبتا ساده هستند: آن ها داستان فراز و نشیب های چند ارتباط مختلف هستند. طرح داستانی دوم مربوط به کنستانتین و عشق او کیتی است -کسی که قبلا عاشق ورانسکی بوده است-. اما طرح داستانی اصلی مربوط به رابطه رو به پیشرفت آنا با ورانسکی و تاثیر آن بر ازدواج او با کارنین است. نویسنده از هیچ چیزی به صورت سطحی یا ساده نمی گذرد: ما سوءظن های کارنین را می بینیم. سپس بارداری آنا و در نهایت مرگ او را. ما سفر آنا و ورانسکی به ایتالیا و فرار از رسوایی که در اثر این ارتباط نامشروع گریبان گیرشان شده است را می بینم. سپس بازگشت آن ها به کشور را مشاهده می کنیم. بالاخره با زوال ارتباط آن ها و در نهایت- مرگ آنا مواجه می شویم.

آنا کارنیناآنا کارنینا

خود تولستوی هم یک مالک و جزو طبقه اشراف بود. او از جزییات جامعه اشرافی روسیه خبر داشت. او همچنان که فرآیند سقوط و نزول آنا از یک همسر قابل احترام به یک منفور اجتماع را به تصویر می کشد- با مهارت تمام این جزییات را در معرض دید خواننده قرار می دهد. محدوده ای که تولستوی برای رمان خود انتخاب کرده به او این اجازه را می دهد که این جزییات باورنکردنی را به رخ بکشد. او تنها ۴۷ صفحه درباره مسابقه اسب سواری مرگ باری می پردازد که در آن- اسب ورانسکی کشته شده است. این نوع نویسندگی عظمت زیادی دارد. باعث می شود که شما آنا- ورانسکی- کارنین و حتی اسبی که این بلا بر سرش آمده را درک کرده و با آن ها همذات پنداری کنید.

آنا عاشق ورانسکی می شود و نمی تواند از او دست بکشد. کارنین می داند که این رابطه نامشروع هم چنان ادامه پیدا می کند و باید حفظ ظاهر کنند. اما او همچنان با طلاق دادن آنا مخالفت می کند. این مساله آنا را در نوعی بلاتکلیفی قرار می دهد. او می خواهد به شکل آزادانه ای با ورانسکی زندگی کند- اما آداب و رسوم جامعه اشرافی کاملا مانع او می شود. آنا و همسرش ثروت زیادی دارند- اما از زندگی خود راضی نیستند. آنا در میان مردمی گیر افتاده است که او را همراهی نمی کنند. زمانی که به شهر برمی گردد و به یک اپرا می رود- به شکل بی رحمانه ای مورد تحقیر و سرزنش قرار می گیرد.

ثروت هر نوع احساسی را از زندگی آنا و ورانسکی زدوده است. آن ها نمی توانند یک زندگی واقعی یا با معنی را در کنار هم ادامه بدهند. همان طور که تولستوی در نظر داشته است- آنا یک شخصیت فوق العاده جذاب است. او زیبا- باهوش و حساس -البته به جز رابطه اش با همسرش- است. موقعیت اجتماعی فوق العاده ای دارد. در پایان معلوم می شود حتی این ویژگی ها هم کافی نیستند. هرچه او بیش تر رشد می کند و بزرگ تر و غمگین تر می شود- نسبت به جذابیت های ظاهری بی اهمیت شده و بر روی عزت نفس خود تمرکز می کند. این مساله حتی زمانی که آنا متوجه می شود همین بی اهمیتی ها باعث فاصله گرفتن ورانسکی با او شده- ادامه پیدا می کند.

در حالی که تولستوی داستان رمان بزرگ دیگر خود به نام جنگ و صلح را به گذشته و دوران جنگ های ناپلیونی برده بود- آنا کارنینا در زمان حال روی می دهد. این رمان که در ۱۸۷۰ نوشته شده- به ترسیم جامعه در حال تغییر روسیه می پردازد. این تغییر تولستوی را کاملا تحت تاثیر قرار داده بود. در سال ۱۸۶۱ یعنی حدود یک دهه قبل- لغو برده داری شروع شده بود. این فرآیند زمین داری و کشاورزی را با تغییرات عمده ای مواجه کرده بود. هم چنین این ماجرا با انقلاب صنعتی روسیه هم زمان شده بود. روسیه اسیر گذشته- سنت و نابرابری هایی شده بود که تا صدها سال به همین صورت ادامه یافته بودند و حال- مدرنیته در حال کنار زدن آن ها بود.

خطوط راه آهن که یکی از عناصر مهم این رمان هستند- راهی هستند برای ورود به چشم اندازهای عظیم حومه شهر. املاک ورانسکی پر از کالاها و محصولات انگلیسی است. این ها نشانه پیشرفت و مدرنیته هستند. اشرافیت بین دو گروه گیر افتاده است: کسانی مثل لوین که به دنبال تغییر هستند و می خواهند از کشاورزی سود بیش تری ببرند- و کسانی که در دو شهر عمده روسیه هم چنان می خواهند زندگی های مرفه و بیهوده خود را ادامه بدهند.

آنا کارنیناآنا کارنینا

آنا کارنینا یک داستان حماسی درباره مرگ یک کشور و مرگ یک فرهنگ است. در آن زمان هزاران شاهزاده ای که در هر صورت مورد تحسین خدمتکاران خود قرار می گرفتند- زبان خود را مسخره می کردند- با یکدیگر به فرانسوی صحبت می کردند و برای بچه های خود معلم زبان های خارجی می گرفتند. تولستوی در ادبیات و حتی زندگی که در پیش گرفت به دنبال این بود که راهی برای مقابله با این فروپاشی پیدا کند. او تنها تا حدودی موفق شد. او به یک هنجارشکن مسیحی تبدیل شد و شروع به انتقاد از جامعه روسیه کرد. البته انتقادهای او نوعی دعوت به گذشته دیده می شد.

زمانی که تولستوی در سال ۱۹۱۰ از دنیا رفت- دانشجویان به یاد او راهپیمایی هایی برگزار کردند. حتی بعضی از کارگران سن پترزبورگ و روسیه به پاس احترام به او دست به اعتصاب زدند. لیون تروتسکی- یکی از رهبران انقلاب روسیه با مرگ تولستوی درباره او نوشت: -تولستوی نتوانست راهی برای فرار از جهنم فرهنگ بورژوازی پیدا کند. اما او با قدرتی مقاومت ناپذیر پرسشی را مطرح کرد که تنها سوسیالیسم علمی می تواند به آن جواب بدهد.- آنا کارنینا این مساله را به خوبی نشان می دهد. آنا نماد جامعه ای است که نمی تواند دوام بیاورد. کم تر از نیم قرن بعد- این بخش از جامعه به طور کلی ناپدید شد.

منبع :

کتابیسم

نقد روز

فیس نما

انجمن اجتماع اندیشه - تمامی انجمن‌ها ]...
ما را در سایت انجمن اجتماع اندیشه - تمامی انجمن‌ها ] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : piuc بازدید : 238 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 0:49