رنه ماگریت – Rene Magritte

ساخت وبلاگ
رنه ماگریترنه ماگریت

رنه ماگریت نقاش بلژیکی- یکی از برجسته‌ترین نمایندگان سورریالیسم در نقاشی- و ابداع کننده جناس تصویری است- ماگریت انگارهای شاعرانه‌اش را در قالب تصویرهایی عکس‌مانند عرضه می‌داشت- موزه ماگریت در ۳۰ می ۲۰۰۹ در بروکسل برای عموم بازگشایی شد

زندگی رنه ماگریت

رنه ماگریت در 21 نوامبر 1898 در لسینز بلژیک به دنیا آمد. ماگریت کوچکترین پسر لیوپولد ماگریت خیاط بود. درباره دوران اولیه زندگی ماگریت اطلاعات کمی وجود دارد. او طراحی را از سال 191ظ شروع کرد.مادر او در 12 مارچ 1912 با غرق کردن خود در رودخانه خودکشی کرد. این حادثه سبب شد که ماگریت به شارله روا برود و برای مطالعه متون کهن در آتنه نام نویسی کند. نقاشی های اولیه ماگریت از حدود سال 1915 آغاز شد. ماگریت در سال 1922 با جرجت برگر کسی که برای اولین بار او را در سال 1913 در بچگی دیده بود ازدواج کرد.

در سال 1916 ماگریت به بروکسل سفر کرد تا به فرهنگستان هنرهای زیبا وارد شود. او نقاشی را از دوازده سالگی آغاز کرده بود. بسیاری از ساز و برگ های جهان کودکی به شکل انتزاعی و آشنایی زدوده- به مصالح اصلی هنر نقاشی بزرگ سال تبدیل شدند- شکل های عجیب بادکنک وار- جاچتری ها و ستون های سنگی شکسته- یادگار قبرستان مخروبه ای که ماگریت با بچه های دیگر در آن بازی می کرد.

ماگریت در مقام یک آماتور- با کوبیسم- فوتوریسم و شیوه های دیگر به تجربه پرداخت. اما وقتی در سال 1922 ناگهان عکس یکی از تابلوهای جورج دکوریکو به نام آواز عشق را که در سال 1914 ساخته شده بود دید- حیرت زده شد و در سال 1926 به عنوان هنرمندی منفرد با سبکی متاثر از سبک کریکو وارد عالم هنرمندان شد.

در 1925 -میلادی- با انتشار دو مجله به نام های ازفاژ و ماری در زمینه معرفی هنر سورریالیسم- آغازگر جنبش سورریالیسم در بلژیک شد. از آن پس- با اثر پذیری از طرز نگرش کی ریکو که برتری شعر بر نقاشی را به او نشان دادشیوه شخصی خود را پدید آورد. در سال‌های 1927 -میلادی- تا 1930 -میلادی- که در پاریس بود به جمع سورریالیست‌ها پیوست. پس از آن به بروکسل برگشت و تا پایان عمر در آنجا ماند. نقاشی های ماگریت پس از گذشت چند دهه توانست توجه عموم را جلب کند. با نمایش آثارش در نیویورک -1965– لندن و پاریس- جایگاه شایسته خود را در تاریخ هنر سده بیستم بدست آورد. سبک ویژه او به پوستر سازی- هنر تبلیغات و طراحی گرافیک بسیار اثر گذاشت.

رنه ماگریت به مطالعه متون فلسفی علاقه مند بود و همواره از نویسندگان محبوبش- هگل- مارتین هایدگر- ژان پل سارتر و میشل فوکو یاد می کرد.

رنه ماگریت در میانه سال های 1960 -واژه ها و چیزهای فوکو را خواند. این کتاب توجه این نقاش را به خود جلب کرده بود- به طوری که نمایشگاهی از آثارش را با عنوان -واژه ها و چیزها- در شهر نیویورک برگزار کرد. جایگاه پیکره و جایگاه متن در آثار ماگریت همواره از نوعی فقدان مناسبت میان تصویر اشیا و عنوان تابلو برخوردار است.

رنه ماگریت انگارهای شاعرانه اش را در قالب تصویر هایی عکس مانند عرضه می داشت. ولی اسلوب واقع نمایی را به قصد بازنمایی جنبه قابل رویت چیزها بکار نمی گرفت- بلکه بدین وسیله بر حضور یا عمل رمزآمیز و ناشناخته آنها تاکید می کرد.از همین رو- در شیوه سورریالیست او را نام ریالیسم جادویی نهادند. در پرده هایی چون آدمکش مورد تهدید -1926- تمامی مشخصات نقاشی های بعدی ماگریت را میتوان بازشناخت: گزارشگری بغرنج- القای چیزهای غیر عادی به مدد چیزهای معمول- تحریف مقیاس ها- کیفیت شهوانی- شگفت آفرینی- رازگونگی و بیگانگی. اگرچه او به مضمون های مختلف می پرداخت- شیوه اش راتغییر نداد. از همین شیوه در نقاشی دیواری نیز استفاده کرد.

پل نوژه یکی از بهترین نقادان ماگریت در رابطه با آثار وی می نویسد: نقاش ها نقاش هستند یعنی برخورد آنها با اشیا به این اندیشه محدود می شود که چه طور از آن اشیا به نحو احسن برای نقاشی شان بهره برداری کنند. به گمان آنها- کار ایشان به این ضربه قلم- این صحنه- این درخت-یا این رنگ خلاصه می شود و همین است که آنها را ناچار می سازد اندیشه شان را به ظواهر محدود کنند و هر گونه واقعیت ژرفی را انکار نمایند.

ولی ماگریت بلافاصله جواب می دهد که -این یک پیپ نیست- و بدین گونه انسان به ناچار با تخیل به نحوی کاملا متفاوت مواجه می شود. رنه ماگریت معتقد بود که نقاش باید به جز نقاشی- به چیز دیگری نیز بپردازد و آن چیزی که ماگریت به تاثیر از دکریکو به کار گرفت -برتری شعر از نقاشی- بود. در واقع ماگریت از نقاشی در مقام هدف غایی- به خودی خود گریزان بود و ترجیح می داد اندیشه گری قلمداد شود که از راه رنگ- رابطه برقرار می کند. هنر نقاشی به اعتقاد ماگریت -این امکان را به ما می دهد که فکری را که قابلیت آشکار شدن دارد تشریح کنیم.-

وی در جایی می گوید: -اندیشه تنها از چیزهای مریی ترکیب شده است و نقاشی می تواند آن را مریی نشان بدهد.-

و من طوری فکر می کنم که هیچ کس پیش از من آن طور فکر نکرده است. جهان تصویری ماگریت- جهان سکوت- جهان رمز و راز- جهان عناصر تهدیدآمیز در قلب تصویر و جهان آدم هایی است که پشت به ما دارند- سر ندارند و یا صورت شان را پوشانده اند- آدم هایی تنها با کلاه هایی سیاه- با توهم یک رویا- با اشیا ساکن و غول پیکر که در دل این جهان عجیب و مرموز با پدیده ای گنگ و نامعلوم روبه روهستند: توهم یک واقعیت.

رنه ماگریت به طرزی عینی و بدون احساساتی گری نقاشی می کند و یک شی را طوری به کار نمی گیرد که از آن تابلویی به وجود آورد- بلکه آن را به جهانی وارد می کند که در آن اشیاء برای خود چشم دارند. ماگریت دقیقا می دانست که اشیا عادی را کجا از بعد طبیعی شان خارج کند و طول و عرض و عمق آنها را از ابعاد معمولی خود به نوعی شگفتی غیرطبیعی تبدیل نماید.

در واقع قرار دادن اشیا در جاهای غیر عادی- آفریدن اشیا تازه- تغییر شکل اشیا آشنا- عوض کردن ماده اشیاء- به کار بردن کلمه و تصویر با هم … از ترکیباتی است که ماگریت همواره ازآنها سود می جسته است. در آثار ماگریت واقعیت و توهم در هم تنیده اند و انسان موجودی است معلق در فضایی گنگ و ابهام انگیز و آدم ها همواره در جستجوی هویت و اشیاء در جستجوی جوهره پنهان خویش در جهان معماگونه خود منجمد گشته اند.

در تابلوی -جنگ بزرگ- که در سال 1964 کشیده شده است ماگریت مردی با کلاه سیاه لبه دار- کت مشکی و کراوات قرمز را به تصویر کشیده است که سیبی سبز رنگ چهره اش را پنهان کرده و مانع شناسایی هویت وی شده است. انسان نامریی و پنهانی که در میان میلیون ها انسان دیگر زندگی می کند- نفس می کشد- و می میرد.

در این جا باز همان جمله میشل فوکو طنین می اندازد که -کار بازرسی اوراق شناسایی را به پلیس ها و بوروکرات ها واگذار کنید و بگذارید از هویتم بگریزم- گشایشی به من نشان دهید برای رهایشی از استبداد چهره ام.- باید گفت بیشتر آثار ماگریت گریزی به سمت رهایی از هویت- رهایی از خود و پناه بردن به ساختارهای نامریی و جهانی سراسر پنهان و واژگونه است.

هنرمندان معاصر تاثیر زیادی از آثار ماگریت گرفته اند که برخی از آنها عبارتند از: جان بالدساری- اندی وارهال- جاسپر جانز- مارتین کیپنبرگر. استفاده از شکل های گرافیکی ساده و تصاویر روزمره توسط ماگریت با کارهای پاپ آرتیست ها مقایسه شده است. تاثیر ماگریت در توسعه پاپ آرت به وضوح قابل تشخیص است اگرچه خود او این ارتباط را تکذیب می کرده .

رنه ماگریترنه ماگریت

بررسی شباهت ها

تشابه جالبی میان برخی از آثار ماگریت مانندخوشبخت یا سلطنت نور با تعدادی از تابلوهای اوایل دوران سمبولیست وجود دارد. مخصوصا اثر یکی از هموطنان ماگریت به نام ویلیام دیگوو دونانکوز- با این تفاوت که موضوع اصلی اثر دیگوو در نقاشی‌های ماگریت وجود ندارد. بدین معنا که ماگریت خیالات ذهنی خود را با استفاده از اثرگذاری رمانتیک نور غروب ارایه میکند در حالی‌که دیگوو با ارایه غروب تنها بر حال و هوای نقاشی خود تاکید می‌کند. در مجموعه آثار سلطنت نور و همچنین دیگر آثار ماگریت ردی از رابطه با نقاش رمانتیک آلمانی-گاسپار دیوید فریدریش دیده می‌شود. ماگریت هرگز آثار فریدریش را از نزدیک ندید بلکه از طریق کتاب‌ها و تصاویر به آنها دسترسی پیدا کرد. میتوان اینطور فکر کرد که با وجود مدرن‌گرایی سورریالیسم قرن ۲۰ که در آثار ماگریت دیده میشود میتوان گفت که در عمق وجود ماگریت گرایشی به رمانتیک به معنای وسیع کلمه حاکم بوده است.

الهام گرفتگان از آثار ماگریت

هنرمندان معاصر تاثیر زیادی از آثار ماگریت گرفته‌اند که برخی از آنها عبارت‌اند از: جان بالدساری- اندی وارهال- جاسپر جانز- مارتین کیپنبرگر استفاده از شکل‌های گرافیکی ساده و تصاویر روزمره توسط ماگریت با کارهای پاپ آرتیستها مقایسه شده است. تاثیر ماگریت در توسعه پاپ آرت به وضوح قابل تشخیص است- اگرچه خود او این ارتباط را تکذیب می‌کرده است.

موزه ماگریت

موزه ماگریت در ۳۰ می ۲۰۰۹ در بروکسل برای عموم بازگشایی شد. که شامل حدود ۲۰۰ اثر اصلی نقاشی- طراحی و مجسمه‌سازی ماگریت شامل: بازگشت و سلطنت نور می‌باشد. موزه دیگری در بروکسل در خانه سابق ماگریت- جایی که او با همسرش از سال ۱۹۳۰تا ۱۹۵۴ زندگی می‌کرد واقع است.۳

آثار رنه ماگریت

آثارش ماگریت دوره‌های متفاوتی را نشان می‌دهند- در دوره‌ای- تصاویری از اشیای سنگ‌گونه و در دوره‌ای نقاشی‌هایی از اشیایی که در کنارشان واژه‌های ناهمخوان نوشته است.آثار ماگریت مدام در حال تغییر بوده‌اند و در دوره‌هایی بازگشت‌هایی به آثار قبلی خود داشته است- دوره‌بندی و دسته‌بندی آثارش مشکل است ولی آثارش را می‌توان این گونه تقسیم‌بندی کرد:

– تلفیق عناصر و فضاهای واقعی برای خلق و نمایش دنیای فرا واقعی -حدود سالهای ۱۹۲۵ تا۱۹۳۵-
– نقاشی‌هایی متاثر از مکتب امپرسیونیسم
– سنگواره‌ها- ایجاد فضاهایی که در آن همه چیز با قواره واقعی اما سنگ گونه‌اند. به عبارتی همه چیز سنگ شده است – حدود سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۹-
– نقاشی‌هایی از اشیای منفرد با نام‌گذاری متفاوت. این دوره از آثارش بازتابی از علاقه او به فلاسفه‌ای مانند هگل- هایدگر- سارتر و فوکو است.
– بازگشت -۱۹۴۰-
– جزیره گنج -۱۹۴۵-
– اسرار افق-۱۹۵۵-
– شانزده سپتامبر -۱۹۵۶-
– خانواده بزرگ- فصل زیبا- هوای باز- پرنسس پاییز -۱۹۶۳-
– جنگ بزرگ- موسیقی عشق- پسر انسان -۱۹۶۴-

مرگ

رنه ماگریت در ۱۵ اوت ۱۹۶۷ به علت بیماری سرطان در شهر بروکسل درگذشت.

منبع :

تبیان

حجتی

ویکی پدیا

انجمن اجتماع اندیشه - تمامی انجمن‌ها ]...
ما را در سایت انجمن اجتماع اندیشه - تمامی انجمن‌ها ] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : piuc بازدید : 159 تاريخ : جمعه 15 دی 1396 ساعت: 15:40