فرانسیس کریکفرانسیس کریک با نام کامل فرانسیس هری کامپتون کریک زیست فیزیکدان انگلیسی و یکی از کاشفان ساختار دیانای است که به همراه جیمز واتسون و موریس ویلکینز- جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی را دریافت کردهاست- او معتقد بود قرن بیست و یکم قرن ارتباط زیستشناسی با مطالعات خودآگاهی خواهد بود
زندگی فرانسیس کریک
فرانسیس کریک در 8 ژوین 1916 در وستون فاول انگلیس چشم به جهان گشود. پدر و عمویش کارخانه تولید کفش داشتند و از این رو زمینه نسبتا مناسبی برای رشد و پرورش فرانسیس نوجوان فراهم شده بود. او خیلی زود علاقهاش به علوم مختلف و کنکاش در کتابها را نشان داد. البته والدینش او را در دوران کودکی به کلیسا سپردند- اما فرانسیس در 12 سالگی از آنها خواست تا او را مجبور به حضور در کلیسا نکنند و اجازه دهند به تقویت بنیه علمیاش بپردازد. او در این زمان ترجیـح داد برای یافـتن پاسـخ مناسـب- برای باورهـای دینـی خـود- به جسـتجوی علمـی بپـردازد.پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در مدرسه گرامر نورتمپتون راهی مدرسه هیل میل در لندن شد. او با بورسیهای که دریافت کرده بود به مطالعه مکانیک- فیزیک و شیمی مشغول شد.
در 21 سالگی و در حالی که برای ورود به دانشگاه کمبریج ناکام مانده بود- راهی دانشگاه کالج لندن شد. از همان دوران و بخصوص با اخذ مدرک دکتری- به مطالعه زیستشناسی سلولی و ساختار DNA مشغول شد.
در سال ۱۹۴۹ میلادی به بخش تحقیقات پزشکی آزمایشگاه کاوندیش- آزمایشگاه تحقیقات فیزیک رفت. آزمایشگاهی که ۲۹ نفر از پژوهشگرانش برنده جایزه نوبل شدهاند.
واتسون
دو سال بعد دانشمند دیگری به نام جیمز واتسون- متولد ۱۹۲۸ در شیکاگو- به او ملحق شد. او در رشته جانورشناسی تحصیل کرده بود و روی ژنتیک ویروسها و باکتریها تحقیق میکرد. پس از جنگ جهانی دوم عدهای از دانشمندان سعی کرده بودند با اشعه ایکس از مولکول دیانای عکس بگیرند و از روی پراکندگی -تفرق- اشعه ایکس بعد از عبور از بلور دیانای شکل آن را حدس بزنند. این موضوع نظر او را جلب کرد و به ساختار دیانای علاقمند شد. بنابراین به آزمایشگاه کاوندیش رفت- کمی بعد با کریک آشنا شد و متوجه شد هر دو به یک موضوع علاقمندند: ساختار دیانای.
در همان زمان شیمیدانی به نام لینوس پایولینگ در کالیفرنیا با استفاده از تفرق اشعه ایکس سعی کرده بود ساختار دیانای را معلوم کند- اما به زودی روشن شد که ساختار پیشنهادی او اشتباه است. واتسون و کریک که پایولینگ را به جواب نزدیک میدیدند- به کار خود سرعت دادند تا راز حیات را زودتر از او کشف کنند.
عکس از دیانای با اشعه ایکس
در سال ۱۹۵۰ میلادی- فیزیکدانی به نام موریس ویلکینز که در کینگز کالج لندن مشغول تحقیق بود- با اشعه ایکس از دیانای عکس گرفت و آن را در کنفرانسی علمی در ناپل ارایه داد. این عکسها نشان میداد که دیانای- مولکولی طویل- نازک و با ساختاری بلوری است. البته برای اینکه بتوان از تفرق اشعه ایکس به شکل مولکول رسید- لازم بود محاسبات ریاضی انجام شود.
فرانسیس کریک و جیمز واتسون
کار بر روی مدل دی ان ای
این عکسها بود که توجه واتسون را جلب کرد و او را به کمبریج سوق داد. ویلکینز با کریک دوست بود و او را متوجه اهمیت دیانای کرده بود. واتسون و کریک به جای آنکه براساس آزمایش تجربی کار کنند- تصمیم گرفتند با بررسی نتایج تحقیقات دیگران و محاسبات خودشان مدلی را پیشنهاد کنند و آن را با مقوا و سیم بازسازی کنند.
در آن سالها دانش زیستشناسی برای حل مسایلی که با آن روبهرو بود- مجبور شده بود دست به دامان فیزیکدانها شود. برای اینکه تصویری بهتر از دیانای گرفته شود- به تکنولوژی و متخصصان آن نیاز بود و همین باعث شد که روزالیند فرانکلین به کینگز کالج برود و محصول کارهای ویلکینز و دوربین جدیدی که خریداری شده بود- در اختیار او قرار گرفت. این کار که بدون اطلاع ویلکینز صورت گرفت- زمینهساز یکی از بحثهای بزرگ در کشف دیانای است که تا به حال ادامه داشته است.
یک سال بعد- ویلکینز در ملاقاتی با واتسون و کریک به آنها گفت شواهدی دارد که نشان میدهد دیانای ساختاری مارپیچی دارد. کمی بعد واتسون که در یکی از سخنرانیهای فرانکلین حاضر بود از یافتههای او آگاه شد. واتسون که از این سخنرانی یاداشت برنداشته بود- دو هفته بعد براساس آنچه به یادش مانده بود- با همکاری کریک مدلی را برای دیانای پیشنهاد کرد.
آنها فرانکلین و همکارانش را از کینگز کالج لندن دعوت کردند تا مدل پیشنهادی خود را از مولکول دیانای به آنها نشان دهند. فرانکلین با دیدن مدل- خندید و آن را غیرممکن دانست. این موضوع اسباب شرمساری تیم کمبریج را فراهم آورد و به واتسون و کریک گفته شد کار روی دیانای را متوقف کنند. اما اوضاع در کینگر کالج هم خوب نبود. فرانکلین و ویلکینز دایم با هم در تضاد بودند و بالاخره فرانکلین- ویلکینز را از کار روی دیانای کنار گذاشت. ویلکینز پیش دوست قدیمیاش کریک از این وضعیت گله کرد.
عکس 51
مدتی بعد واتسون به لندن رفت تا با فرانکلین گفتگو کند. او به فرانکلین گفت که در محاسباتش اشتباه دارد و این- به جر و بحث شدیدی منجر شد. ویلکینز مداخله کرد- واتسون را به دفتر خود برد و عکسی به او نشان داد که به -عکس ۵۱- معروف است. این عکس کار فرانکلین بود و خود او به هیچ عنوان خبر نداشت که واتسون این عکس را دیده است- چون اجازه این کار را به ویلکینز نداده بود. واتسون در راه برگشت به لندن طرحی را با مداد روی کاغذ کشید. با این حال هنوز واتسون و کریک به اطلاعات بیشتری نیاز داشتند. در آن زمان- محققان کینگز کالج باید خلاصهای از موضوع تحقیق خود را در اختیار همکاران دیگرشان در این موسسه میگذاشتند. فرانکلین هم مثل دیگر پژوهشگران کینگز کالج در پنج پاراگراف تحقیق خود را شرح داد. این خلاصه برای انتشار نبود- اما محرمانه هم تلقی نمیشد.
این یادداشت به دست واتسون و کریک رسید. خود فرانکلین در گفتگو با واتسون و کریک یکی از مهمترین کلیدهای حل معما را هم به آنها داد: ستون فقرات دیانای در وسط مولکول نیست- بلکه پیرامون آن است. اینجا بود که واتسون و کریک فکر کردند آنچه را که لازم دارند- میدانند. واتسون و کریک در آزمایشگاه کاوندیش به کار روی مولکولهای دیگری گماشته شده بودند- آنها خودشان آزمایشی برای تعیین ساختار دیانای انجام نمیدادند- اما مرتب درباره دیانای فکر و گفتگو و با دیگران تبادل نظر میکردند. دو دانشمند متوجه دو خطای فرانکلین در ارزیابیهایش شدند و فکر کردند که میتوانند به نتیجه برسند. آنها سراغ سر فرانسیس براگ -جوانترین برنده تاریخ نوبل- رییس آزمایشگاه کاوندیش رفتند و موافقت او را برای کار روی دیانای جلب کردند.
کشف ساختار دی ان ای
تقزیبا پنج هفته بعد- سر فرانسیس براگ در کنفرانسی علمی در بلژیک کشف ساختار دیانای را اعلام کرد- اما این موضوع انعکاسی در رسانهها پیدا نکرد. هفده روز بعد کریک و واتسون مقاله خود را در نشریه معتبر نیچر منتشر کردند. مقالهای که در اصل نامهای کوتاه بود و آن را مهمترین نوشته علمی دوران معاصر میدانند. در آن شماره- دو مقاله دیگر هم منتشر شد که کار ویلکینز و فرانکلین بود. اما این دو مقاله به اندازه مطلب واتسون و کریک مورد توجه قرار نگرفتند- چون برخلاف آن- مدلی را برای مولکول دیانای پیشنهاد نکرده بودند.
دیانای نماد دوران معاصر است. شاید هیچ نشانهای مثل مارپیچ دو رشتهای- سمبل عصر اطلاعات و تکنولوژی نباشد.
این کشف تقریبا همه چیز را در زندگی بشر تغییر داد. در نگاه به طبیعت و حیات و انسان- در نگرش به تواناییهای بشر در مداخله در ذات حیات- در ایجاد بحثهایی تازه در حوزه اخلاق که پیش از آن شاید فقط در داستانهای علمی تخیلی مطرح بود و حتی در هنر- این مولکول از نظر زیباییشناختی الهامبخش بسیاری از هنرمندان شد و هست. کشف دیانای در جرمشناسی و رویههای قضایی هم تحولی چشمگیر ایجاد کرده است.
به واقع- پس از کشف دیانای رمز حیات گشوده شد. دیگر بررسیهای پزشکی و زیستشناسی به مطالعه اندامها و سلولها محدود نبود- بلکه میشد به دستورالعملی که این اندامها و سلولها بر اساس آن کار میکنند- دسترسی داشت و حتی آنها را تغییر داد. به علاوه میشد رد این دستورالعملها یا همان ژنها را در طول تاریخ گرفت و تکامل موجودات زنده را طی میلیونها سال پیگیری کرد.
کشف دیانای را بسیاری با قدم گذاشتن روی ماه مقایسه کردهاند. قدمی کوتاه برای انسان و جهشی بزرگ برای بشریت.
اظهارات دکتر کریک هنگام کشف دی ان ای
بشر با کشف تازه بر گوشهای از اسرار حیات دست یافته است. همه موجودات زنده دارای دیانای هستند که دو وظیفه مهم دارد- یکی حمل اطلاعات ژنتیکی به نسلهای بعدی و دیگری به وجود آوردن المثنی خود.
او معتقد بود قرن بیست و یکم قرن ارتباط زیست شناسی با مطالعات خودآگاهی خواهد بود.
اظهارات بی بی سی در آن زمان
دو دانشمند دانشگاه کمبریج پاسخ خود را به یکی از بنیادیترین پرسشهای زیستشناسی منتشر کردند. اینکه موجودات زنده چگونه خود را بازسازی میکنند. در مقالهای که در نشریه نیچر منتشر شد جیمز واتسون و فرانسیس کریک درباره ساختار مادهای شیمیایی به نام دی اوکسی ریبونوکلییک اسید یا دیانای توضیح دادند. به طور خلاصه این مولکول از دو رشته مارپیچ تشکیل شده است که دور یکدیگر پیچ خوردهاند.
جایزه نوبل پزشکی
فرانسیس کریک به همراه جیم واتسون و موریس ویلکینز در سال 1962 به طور مشترک موفق به دریافت جایزه نوبل پزشکی شدند.
کریک در سال 1959به عضویت انجمن تحقیقات سلطنتی درآمد.به بالای اعتراض کریک منتقل شد
دیدگاه کریک نسبت به دین
کریک یک خداناباور بود. در دیدگاه وی مذهب ممکن است برای یک فرد بالغ در خلوت خودش خوب باشد ولی نباید به جوان ترها به اجبار تحمیل شود.
سالهای پایانی عمر
فرانسیس در سالهای پایانی عمرش با دانشمندی همچون برینر همکاری گستردهای را در زمینه زیست شیمی و علم ژنتیک آغاز کرد که به ارایه ایدههایی درخصوص ترکیبات پروتیینی و کدهای ژنتیکی منجر شد.
محافل علمی و زیستشناسی سراسر جهان از مرگ وی بشدت متاثر شدند. فرانسیس کریک نقش چشمگیری در رشد و توسعه دانش زیستشناسی سلولی داشته و دستاورد تاریخیاش در زمینه ساختار DNA او و جیمز واتسون را برای همیشه در تاریخ علم ماندگار کرده است.
حراج مدال نوبل پزشکی
مدال طلای نوبل- دیپلم افتخار- وسایل دفتر کار- مجلات و کتاب ها به همراه نامه ای که -کریک- در سال 1953 به پسر 12 ساله اش -میشل- نوشته و مفهوم ساختار DNA را توضیح داده بود- در اردیبهشت 92 در حراجی کریستی به حراج گذاشته شد. بخشی از عواید فروش مدال به موسسه پزشکی در حال ساخت -فرانسیس کریک- لندن و عواید فروش نامه نیز به موسسه سالک در کالیفرنیا بعنوان آخرین محل کار این محقق اعطا شد.
ارزش مدال طلای نوبل
این مدال با طلای 23 عیار ساخته شده که قیمت پایه مدال به همراه دیپلم افتخار 500 هزار دلار تخمین زده شد- اما برخی کارشناسان از احتمال فروش آن تا مبلغ پنج میلیون دلار نیز خبر داده بودند. این نشان- پس از مرگ همسر کریک در سال 2007 در یک صندوق امانات در کالیفرنیا نگهداری می شد- تا این که ورثه تصمیم به فروش آن گرفتند.
این مدال در جعبه مخصوصی نگهداری می شد و اعضای خانواده از جمله فرزندان و نوه ها موفق به مشاهده آن نشده بودند- حتی میشل پسر فرانسیس کریک که در مراسم اعطای جایزه نوبل حضور داشت- مدال را مشاهده نکرده بود .این خانواده امیدوار بودند که مدال را در حراجی از نزدیک مشاهده کنند.
فرانسیس کریک
تحصیلات و مدارک علمی
– دارای مدرک دکتری
افتخارات
دریافت جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی-۱۹۶۲-
دریافت مدال درجه یک انجمن تحقیقات سلطنتی -۱۹۷۵-
- دریافت مدال سلطنتی -۱۹۷۲
مرگ
در 28 ژوییه سال 2004 بر اثر سرطان روده بزرگ در بیمارستانی در سن دیگوی کالیفرنیا – درگذشت.
منبع :
سیتی تومب
پرسن پرام
ویکی پدیا
انجمن اجتماع اندیشه - تمامی انجمنها ]...
ما را در سایت انجمن اجتماع اندیشه - تمامی انجمنها ] دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : piuc بازدید : 116 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1396 ساعت: 11:12