سامویل جانسون – Samuel Johnson

ساخت وبلاگ
ساموئل جانسونسامویل جانسون

سامویل جانسون – شاعر- نویسنده- منتقد و فرهنگ‌نویس برجسته انگلیسی قرن هجدهم میلادی است – از مهم‌ترین آثار او می‌توان به -فرهنگ زبان انگلیسی- و -زندگی شاعران- و -راسلاس- اشاره کرد

زندگینامه و بیوگراقی سامویل جانسون

عد از ویلیام شکسپیر- سامویل جانسون شاید بزرگ‌ترین نویسنده انگلیسی زبان باشد. اواخر قرن هجدهم میلادی اغلب در میان کشورهای انگلیسی زبان به دوران جانسون معروف است. سامویل جانسون در سال ۱۷۰۹ در استافورد شایر انگلستان به دنیا آمد. پدرش مایکل جانسون- کتابفروش بود. سامویل از کودکی نزد پرستار زندگی می‌کرد زیرا مادرش شیر کافی برای تغذیه او نداشت. او از این پرستار نوعی از بیماری سل به نام Scrofula گرفت که باعث تورم غدد لنفاوی وی شد و در قوای بینایی و شنوایی او تاثیر گذارد به همین عل‍ت گوش چپ او ناشنوا و چشم چپش تقریبا نابینا شد. همچنین این بیماری باعث تغییر شکل صورت و آبله‌رویی او گردید. این ناتوانیها جانسون جوان را برانگیخت تا انسانی کاملا مستقل شود و دلسوزی و همدردی هیچ‌کس را نپذیرد. در کودکی همیشه یکی از خدمتکاران در مسیر مدرسه به خانه و بالعکس او را همراهی می‌کرد. روزی یکی از خدمتکاران به موقع نرسید و سامویل کوچک تصمیم گرفت به تنهایی به خانه بازگردد. در مسیر به داخل چاله آبی افتاد و زمانی که معلمش- که در پی او بود به طرفش دوید تا کمکش کند- عصبانی شد و او را از خود راند. پسر عمویش که قهرمان مشت‌زنی بود- بیشترین تاثیر را در نوع تفکر او گذاشت. او بود که جانسون را به جنگیدن در برابر مشکلات زندگی‌اش برمی‌انگیخت تا جایی که- روزی چهار سارق به او حمله کردند و او به تنهایی توانست با آنها در افتد و مبارزه کند تا پلیس از راه رسید و آنها را دستگیر کرد.

در دسترس بودن کتابهای کتابفروشی پدرش و طبع کنجکاو و دانشجوی او باعث شدند از همان سنین کودکی دانش فراوانی در زمینه‌های مختلف کسب کند. وقتی ۸ ساله بود از رفتن به کلیسا سر باز زد و مذهب را به کل‍ّ‍ی رها کرد- اما چند سال بعد به این نتیجه رسید که اشتباه کرده است و چنین تصمیمی نیاز به مطالعه بیشتر دارد و دچار این عذاب وجدان شد که چرا بدون تحقیق و مطالعه تصمیم گرفته است. او چنین نتیجه گرفت که چیزی به‌عنوان قانون اخلاق و وجودی به‌عنوان قانون‌گذار آن باید وجود داشته باشند- وگرنه احساس گناه و عذاب وجدان معنایی ندارد. در جوانی علاقه فراوانی به بحث و مناظره داشت و گه‌گاه در طول بحث از طرف مخالف طرفداری می‌کرد زیرا به نظر او بیشتر تفکربرانگیز بود. در اکتبر سال ۱۷۲۸ در ۱۹ سالگی به کالج پمبروک آکسفورد رفت. مادرش شهریه و هزینه زندگی یک سال را در آکسفورد به او پرداخت ولی پس از آن سامویل هیچ کمک مالی دیگری دریافت نکرد و به همین دلیل پس از یک سال از آکسفورد اخراج شد.

در طول تحصیل در آکسفورد- سامویل جانسون با آثار -برنارد ماندویل- مانند افسانه خرسها و کاوشی در اصل فضیلت اخلاقی آشنا شد. ماندویل در این آثار به بررسی فضایل اخلاقی می‌پردازد و می‌گوید فضایل می‌تواند به نوعی تغییر ‌شکل‌یافته رذایل باشند. این آثار تاثیر عمیقی بر جانسون گذاشت و باعث شد که او همیشه نسبت به رذیلت و گناه در طول دوران زندگی‌اش نگران باشد. تاثیر ماندگارتر را جانسون از کتاب -ویلیام لو- یعنی مباحث اصولی دینداری و زندگی پرهیزگارانه گرفت. خود او در این باره می‌گوید: -ابتدا فکر می‌کردم با یک کتاب از مد افتاده روبه‌رو می‌شوم که شاید موجب خنده‌ام شود. اما لو واقعا بر من تسلط پیدا کرد و این اولین فرصت من برای تفکر جد‌ی درباره مذهب بود.- پس از اخراج از آکسفورد- جانسون به شدت فقیر شد. به‌طوری‌که فقط یک جفت کفش داشت که انگشتانش از آن بیرون زده بود. شبی یکی از همکلاسیهایش یک جفت کفش را پشت در خانه او گذاشت. ولی وقتی صبح جانسون آنها را پیدا کرد- غرورش جریحه‌دار شد و آنها را دور انداخت. در این دوره او اولین شعر کوتاه خود به نام -نویسنده جوان- را نوشت. این شعر راجع به جوانی بود که آرزوهای بزرگش تقریبا رو به نابودی می‌رفت. پیام این شعر چنین بود: -به خود اجازه نده زیاده از حد امیدوار باشی- در این صورت کمتر ناامید می‌شوی.-

اخراج از آکسفورد و ناامیدی از به دست آوردن هر گونه فرصت تحصیلی برای شکوفایی استعدادهای نهفته او باعث شد که جانسون به مدت دو سال به شدت دچار افسردگی شود. ناامیدی و بی‌انگیزگی در او به حدی رسید که- خودش بعدها گفت- ساعتها به ساعت بزرگ شهر خیره می‌شدم و اگر کسی از من می‌پرسید ساعت چند است- جوابی نداشتم. او می‌ترسید به ورطه جنون و حتی خودکشی برسد. تیکها و تشنجهای عصبی و انقباضات ماهیچه‌ای پیدا کرد که تا پایان عمر او را رها نکردند. در طول این دوران افسردگی- جانسون با خانواده پورتر آشنا شد. آقای پورتر یک تاجر بسیار موفق بود. او و خانواده‌اش از مصاحبت با جانسون بسیار لذت می‌بردند و هرگز به ظاهر و رفتار عجیب او اهمیتی نمی‌دادند. از نظر آنها او متفکرترین مردی بود که تاکنون ملاقات کرده بودند. معاشرت با این خانواده باعث شد جانسون دوباره اعتماد‌به‌نفس خود را به دست آورد و به‌تدریج از افسردگی شدیدش کاسته شود. پس از مرگ آقای پورتر رابطه او و الیزابت -همسر آقای پورتر که جانسون او را تتی خطاب می‌کرد- نزدیک‌تر شد تا جایی که در سال ۱۷۵۳ با هم ازدواج کردند. تتی ۲۰ سال از سامویل بزرگ‌تر بود و دارایی‌اش به ۶۰۰ پوند می‌رسید. این مقدار در آن زمان برای زندگی یک زوج مبلغ قابل قبولی بود. رابطه این زوج- رابطه‌ای عاشقانه و کاملا دوجانبه بود. تتی- سامویل را برای آینده درخشانی که احساس می‌کرد در انتظار اوست- دوست داشت و احساس سامویل در واقع نوعی حق‌شناسی به زنی بود که موقعیت و جایگاه اجتماعی او به جانسون اعتماد‌ به نفس می‌داد. جانسون بلافاصله پس از ازدواج تصمیم به بازگشایی یک مدرسه به نام -ادیال هال- گرفت.دیوید گریک- صمیمی‌ترین دوست جانسون و بعدها بزرگ‌ترین بازیگر زمان خود- در این راه با او همکاری می‌کرد. اما مدرسه بعد از یک سال به‌دلیل استقبال نشدن از طرف دانش‌آموزان- بسته شد.جانسون تقریبا تمام دارایی همسرش را در راه این مدرسه گذاشته بود با این امید که سرمایه او را چند برابر کند- اما در عوض تمام این سرمایه را از دست داد و پس از آن- آنها بی‌نهایت فقیر شدند. جانسون و گریک تصمیم گرفتند به لندن بروند و بخت خود را در آنجا امتحان کنند. آنها در حالی به لندن رسیدند که فقط سه و نیم پنی پول داشتند. در لندن جانسون شروع به نوشتن مقالات و گزارشهای کوچکی برای ادوارد کیو- ناشر مجله -جنتلمن- تنها مجله مدرن آن زمان- کرد. او که فقط به بدست آوردن مقداری پول فکر می‌کرد- متوجه شد که مد روز ادبیات آن زمان- تقلیدهای عوام‌پسندی از ساتیرهای هوراس می‌باشد.

بنابراین سامویل جانسون تصمیم گرفت تقلیدی از این نوع ساتیرها بنویسد. نتیجه این تصمیم شعری به نام -لندن- بود. این شعر موفقیت نسبتا خوبی کسب کرد و در طول یک سال چهار بار تجدید چاپ شد. فروش این شعر وضع زندگی جانسون را کمی بهبود بخشید و او توانست اتاقی زیرشیروانی در مرکز لندن اجاره کند. پس از مدتی تتی نیز به او پیوست اما او از اتاق زیر شیروانی وحشت داشت. به همین دلیل جانسون اتاقی در حومه لندن برای او اجاره کرد و خود مجبور شد در نزدیکی محل کارش در مرکز لندن در وضع فوق‌العاده‌ای صرفه‌جویانه به زندگی بپردازد. به طوری که بعضی شبها تا صبح قدم می‌زد چون جایی برای خوابیدن نداشت. تا سالها او مشغول نوشتن مقالات گوناگونی به درخواست مجله جنتلمن و سایر مجلات بود. او در زمینه‌های گسترده‌ای مانند داروسازی- علوم- ادبیات- اکتشافات دریایی- علوم نظامی- اشعاری به لاتین و انگلیسی- مقالات ماهانه درباره سیاست و رویدادهای روز در انگلستان و خارج از آن و بسیاری مطالب دیگر می‌نوشت که نشان‌دهنده دانش بی‌اندازه او در تمامی زمینه‌ها از ادبیات- سیاست- مذهب و اخلاق گرفته تا کشاورزی- تجارت- زبان‌شناسی- زیبایی‌شناسی- شیمی- طب و حتی معماری چینی-!- بود.

علاقه ‌ به علم و تکنولوژی تقریبا همانند علاقه‌ او به ادبیات بود. زمانی که ریچارد آرکرایت ماشین ریسندگی را اختراع کرد که باعث تحول عظیمی در صنعت نساجی آن زمان شد- جانسون تنها فردی بود که از ابتدا بدون هیچ‌گونه توضیحی از طرف آرکرایت متوجه شیوه کار او شد. در آوریل سال ۱۷۳۸- پارلمان انگلیس تهیه گزارش از مذاکرات پارلمانی را کاملا ممنوع کرد. مجله جنتلمن -و در واقع سامویل جانسون- شروع به چاپ یک سری گزارشهای ساختگی از مذاکرات -پارلمان لی‌لی‌پوت- کرد و در آن نام چهره‌های سیاسی پارلمان انگلیس را زیرکانه به نامهای لی‌لی‌پوتی تغییر داد. جانسون با تحقیق بر روی شخصیت چهره‌های مختلف پارلمانی و دنبال کردن سخنان آنها توانست شخصیتهای خود را ساخته و کلام مناسبی برای آنها بنویسد. سالها مخاطبان مجله جنتلمن گمان می‌کردند این سخنرانیها واقعا در پارلمان ایراد می‌شوند. هیچ‌کدام از اعضای پارلمان نیز هرگز شکایتی از نحوه نگارش این گزارشهای جعلی نداشتند- زیرا زمانی که سخنرانیهای مربوط به خود را می‌خواندند با خود می‌گفتند: -کاش من اینها را گفته بودم!!!- سالها بعد این دوره گزارشهای جانسون در کتابی به‌عنوان بهترین سخنرانیهای سیاسی چاپ شد. تا قبل از سال ۱۷۴۸- جانسون هیچ نوشته‌ای را با نام خود امضا نمی‌کرد. او در طول این مدت آثار بسیاری تحریر کرد ولی هیچ‌کدام- چه در زمان خود و چه تا سالها بعد- نام او را به عنوان نویسنده یا محقق ثبت نکرد.سال ۱۷۴۶ زمانی بود که جانسون دریافت که زبان انگلیسی نیاز به یک فرهنگ لغات جامع دارد و او تصمیم گرفت این مهم را به انجام برساند و بنابراین کار بر روی فرهنگ لغات زبان انگلیسی را آغاز کرد. در ماه ژوین سال ۱۷۴۶ او قرارداد سالیانه ۱۵۷۵ پوندی را با یک گروه از ناشران امضا کرد. روش کار بدین طریق بود که او کتابهای متعددی را از نویسندگان معتبر می‌خواند و استفاده‌های مختلفی را که آنها از کلمات می‌کردند- یادداشت می‌کرد. سپس ۶ نفر رونویس کلمات مشخص‌شده را بر روی برگهای کاغذ جداگانه می‌نوشتند و آنها را بر اساس حرف آغازینشان دسته‌بندی می‌کردند. جانسون حدود ۴۰ هزار لغت را از جنبه‌های گوناگون معنا و موارد استفاده آنها را با حدود یکصد و چهارده هزار نقل قول بیان کرد. کار او در واقع پایه و اساس تمامی فرهنگهای لغتی است که بعدها نوشته شد. بعضی از معانی از طبیعت زیرک او برخاسته است- مفاهیمی که عموما بیشتر در ذهن می‌مانند. به عنوان مثال او برای کلمه Patron به معنای حامی و پشتیبان نوشته است: کسی که حمایت و حراست می‌کند- و در توضیح آورده است: عموما یک آدم بدبخت که با تکبر و بی‌احترامی از کسی حمایت می‌کند و این حمایت با چاپلوسی و تملق‌گویی طرف مقابل- بازپرداخت می‌شود!!!

نوشتن فرهنگ لغات آکسفورد -که امروزه مورد استفاده قرار می‌گیرد- با همکاری جمع کثیری از محققان و نویسندگان- حدود هفتاد سال به طول انجامیده است. سامویل جانسون در یک اتاق- با کتابهایی که اکثرا قرضی بودند و با ۶ رونویس کار خود را در ۹ سال به پایان رسانید و فرهنگ لغات او در سال ۱۷۵۵ به چاپ رسید. دانشگاه آکسفورد با دادن درجه کارشناسی ارشد به جانسون از این کار او قدردانی کرد. او که برای همیشه از داشتن مدرک کارشناسی ناامید شده بود- اکنون موفق شده بود بر این مشکل فایق آید.

در همین زمان حال تتی- همسر جانسون- به شدت وخیم شد. او از چند بیماری فیزیکی -که جانسون مجبور شده بود قسمت اعظم دستمزدش را صرف مخارج درمان او کند- به‌علاوه چند مشکل روانی رنج می‌برد. بیشتر مواقع بستری بود و فقط برای نوشیدن الکل اتاقش را ترک می‌کرد. در سال ۱۷۵۱ جانسون او را به دهکده‌های اطراف لندن برد به این امید که حالش بهبود یابد- اما تاثیری نداشت و بالاخره در ماه مارس سال ۱۷۵۲- تتی بدرود حیات گفت. مرگ او برای جانسون غم و اندوه طاقت‌فرسایی بود. نوشته‌های او در دفتر خاطراتش حاکی از روزهای سختی است که پس از مرگ تتی از سر گذراند. در پاییز ۱۷۴۸- زمانی که به شدت روی فرهنگ لغت کار می‌کرد. یک شعر ۳۶۸ بیتی به نام -پوچی آرزوهای بشری- نوشت که فروش خوبی داشت. این اولین نوشته‌ای بود که به نام خود او منتشر شد. مضمون این شعر به ناتوانی مجال دنیا برای رسیدن به رضایت و آرامش خاطر می‌پردازد و نتیجه می‌گیرد که انسان باید آرزوهای قلبی‌اش را در جای دیگری جست‌وجو کند.

همچنان به نوشتن تحت قوانین اخلاق‌گرایی ادامه می‌داد و در فاصله سالهای ۱۷۵۰ تا ۱۷۵۲ حدود ۲۰۸ قطعه نثر اخلاقی را با عنوان -سرگردان- که در روزهای شنبه و سه‌شنبه هر هفته به چاپ رسانید. عمده مضامین این قطعات عبارت‌اند از:

– لزوم و خطرات آینده‌نگری

– رمان مدرن و برتریهای آن

– هنر خود‌فریبی

– طبیعت و گریز از ترس

– وقفه‌هایی در شعر انگلیسی

– لازمه دوستی ناب

و غیره. قطعات مجموعه سرگردان- با وجود اینکه به‌شدت اخلاق‌گراست ولی هرگز به وضوح مسیحی یا مذهبی نیست. هر چند جانسون می‌کوشد تا مفاهیم مسیحی را در آنها بگنجاند. اما چرا او صراحتا به مسیح نمی‌پردازد؟ یکی از اصولی‌ترین دلایل این است که نوشته‌های جانسون اساسا تقلیدی از ساتیرهاست و او همیشه بر پیروی از فرم ساتیر اصرار می‌ورزید. اما به‌طور کلی می‌توان گفت او نمی‌خواست اثرش موعظه انجیل باشد- بلکه می‌خواست مردم را آماده کند تا موعظه انجیل را از زبان دیگری بشنوند. وقتی فردی را تشویق می‌کنی که بدون مساعدت الهی نمی‌تواند پرهیزگار باشد و تا پرهیزگار نباشد- نمی‌تواند واقعا سعادتمند باشد- او آماده می‌شود تا مساعدت الهی را از طریق موعظه بپذیرد. طریق شریعت- بر اساس گفته پولس رسول- آموزگار ما برای رسیدن به مسیح است. جانسون در نوشته‌هایش خود را آموزگار تلقی می‌کرد. حال چرا او می‌خواست آموزگار و نه مشخصا واعظ باشد؟ یک دلیل مهم این بود که او می‌ترسید از انجام آنچه وعظ می‌کند- عاجز باشد.

سامویل جانسون کشیشانی را می‌شناخت که وعظ می‌کردند که- خوشبختی در فقر است- اما دارایی‌شان قابل شمارش نبود و کسانی که از پاکدامنی دم می‌زدند و خود درگیر زنا بودند.سامویل جانسون از اهانت به ایمان مردم به شدت وحشت داشت. او نمی‌توانست اندرزهای اخلاقی دهد و اشتباهات و کوتاهیهای خود را به یاد نیاورد. البته او بنا به درخواست بعضی از دوستانش یک سری موعظه نوشت. اما مضامین آنها بیشتر راجع به اطمینان و توکل به خداوند بود. توکل به خداوند یکی از ضروری‌ترین اعتقادات هر فرد مسیحی است. اما فرض کنیم کسی این احساس توکل را در خود نمی‌بیند. آیا همیشه باید خود را با تصور اینکه به خداوند توکل دارد بفریبد؟ و یا این احساس را در خود بسازد؟ جوابی که جانسون به این پرسش می‌دهد این است که او باید چنان رفتار کند که اگر به خداوند توکل داشت رفتار می‌کرد- و این به معنی اطاعت محض از خداوند است. کسی که فرمانبردار محض خداوند باشد- توکل به او را به دست می‌آورد: -توکل به خداوند فقط از طریق فرمانبرداری- توبه و نیاز به خداوند به دست می‌آید- نه اینکه فقط در قلب هایمان به مهربانی او فکر کنیم و بیندیشیم که او ما را مورد رحمت قرار می‌دهد….- در سال ۱۷۵۶- بعد از اتمام فرهنگ لغت- جانسون به‌عنوان سردبیر مجله ادبیات برگزیده شد. اما این مجله کمتر از یک سال دوام نیاورد زیرا ناشران از چاپ عقاید و افکار جانسون درباره سلطنت- سیاست و اقتصاد می‌هراسیدند. در همین سال از او خواسته شد تا تمامی آثار شکسپیر را با توضیحات- تحلیل و تفسیر هر نمایشنامه و مقایسه نسخه‌های مختلف آثار او و تثبیت یک نسخه به‌عنوان نسخه اصلی و استاندارد- تدوین و منتشر کند. او در نظر داشت کار را ظرف ۱۸ ماه به پایان برساند که البته ۹ سال طول کشید و در سال ۱۷۶۵ منتشر شد. این اثر در واقع نقد آثار شکسپیر است با تکیه بر هر دو وجه مثبت و منفی آثار او. او در جایی شکسپیر را می‌ستاید و در جایی با او مخالفت می‌کند:-نثر شکسپیر جنگلی است که در آن بلوطها و کاجها شاخه گسترانده و سر به فلک کشیده‌اند. زمانی آنها را علف هرز و خار و خاشاک فرا می‌گیرد و زمانی شکوفه‌های زیبا- زمانی چشم را باشکوه و عظمتی ساختگی فریب می‌دهد و زمانی ذهن را از تنوع بی‌پایان زیبایی ها لبریز می‌کند.-

در بهار ۱۷۵۹ سامویل جانسون یک رمان کوتاه به نام –تاریخ راسلاسشاهزاده آبیسیانا– نوشت که داستان شاهزاده‌ای است که به قصد سیاحت و درک معنای زندگی و خوشبختی راهی سفر می‌شود. این رمان را معمولا با رمان -کاندید- اثر ولتر مقایسه می‌کنند که تقریبا در یک زمان منتشر شدند. راسلاس تا کنون به ۱۴ زبان مختلف ترجمه شده و هنوز طرفداران زیادی دارد. در سال ۱۷۶۳- سامویل جانسون و جیمز بازول برای اولین بار در یک کتابفروشی با یکدیگر آشنا شدند و این آشنایی پایه دوستی عمیقی شد که ۱۰ سال بعد بازول را برانگیخت تا زندگی‌نامه کامل و مفصلی درباره جانسون به نام -زندگی در چند پرده- بنویسد.زندگی‌نامه‌ای شامل وقایع زندگی جانسون و مکالمات و مکاتباتش با اطرافیان که همگی بر اساس گفته‌های شاهدان عینی بوده. در روز ۱۷ ژوین سال ۱۷۸۳- یک روز صبح وقتی سامویل جانسون از خواب برخاست دریافت که توانایی حرکت کردن ندارد و نمی‌تواند از جایش بلند شود- او تلاش کرد که حرف بزند اما متوجه شد با اینکه می‌تواند به کلمات فکر کند و آنها را به خاطر آورد- اما قدرت تکلم ندارد. او بلافاصله شروع به شکرگزاری کرد که خداوند فقط قدرت حرکت را از او گرفته است و هنوز توانایی اندیشیدن دارد! در طول یک سال او با انواع بیماریها دست به گریبان بود. در این مدت او بیش از هر زمان دیگری به فعالیتهای اجتماعی پرداخت و با دوستان خود معاشرت می‌کرد و به سفرهای مختلفی می‌رفت .

مرگ سامویل جانسون

سامویل جانسون از ماه نوامبر سال ۱۷۸۴ به‌طور کلی بستری شد و عاقبت در روز سه‌شنبه ۱۳ دسامبر همان سال بدرود حیات گفت.

ساموئل جانسونسامویل جانسون

آثار سامویل جانسون
مقالات- جزوات- نشریات ادواری و موعظه‌ها

– ۱۷۳۳ مجله بیرمنگهام
– ۱۷۴۷ طرح فرهنگ لغت زبان انگلیسی
– ۱۷۵۲ پرسه زن
– ۱۷۵۴ ماجراجو
– ۱۷۵۶ مسافر جهان
– ۱۷۵۶ مجله ادبی
– ۱۷۶۰ و ۱۷۶۰–۱۷۵۸ عاطل و باطل
– ۱۷۷۰ هشدار نادرست
– ۱۷۷۱ افکاری راجع به مباحث اخیر درباره جزایر فالکلند
– ۱۷۷۴ میهن‌پرست
– ۱۷۷۵ سفر به جزایر غربی اسکاتلند
– ۱۷۷۵ مالیات ظلم نیست
– ۱۷۸۱ زیبایی‌های جانسون

اشعار

– ۱۷۲۸ ترجمه لاتین شعر انگلیسی -مسیح- اثر الکساندر پوپ
– ۱۷۳۸ لندن
– ۱۷۴۹ بیهودگی آرزوهای انسان
– ۱۷۴۹ تراژدی ایرن

زندگی نامه- نقد

– ۱۷۴۴ زندگی نامه ریچارد سویج
– ۱۷۴۵ نظرات گوناگون درباره تراژدی مکبث
– ۱۷۵۶ زندگی نامه توماس براون
– ۱۷۶۵ مقدمه‌ای بر نمایشنامه‌های ویلیام شکسپیر
– ۱۷۸۱ زندگی شاعران

فرهنگ لغت

۱۷۵۵ فرهنگ لغت زبان انگلیسی

داستان

۱۷۵۹ داستان راسلاس- شهزاده حبشه

منبع : 

آفتاب آنلاین

ویکی پدیا

انجمن اجتماع اندیشه - تمامی انجمن‌ها ]...
ما را در سایت انجمن اجتماع اندیشه - تمامی انجمن‌ها ] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : piuc بازدید : 164 تاريخ : چهارشنبه 31 خرداد 1396 ساعت: 6:37