انکتیل دوپرون – Anquetil Duperron

ساخت وبلاگ
<strong><a title='انکتیل' href=انکتیل دوپرون" width="216" height="300" srcset="http://piuc.ir/wp-content/uploads/2018/02/انکتیل-دوپرون-216x300.jpg 216w, http://piuc.ir/wp-content/uploads/2018/02/انکتیل-دوپرون.jpg 220w" sizes="(max-width: 216px) 100vw, 216px"/>
انکتیل دوپرون

انکتیل دوپرون با نام کامل آبراهام ایاسنت انکتیل دوپرون خاورشناس فرانسوی بود- وی برادر لویی پیر انکتیل تاریخ‌دان بود- او نخستین کسی است که متنی مزدیسنی -کتاب اوستا- را به یکی از زبان‌های اروپایی ترجمه کرده‌است- نوشته‌های او درباره فلسفه هندو در آرتور شوپنهاور ماثر افتاد

زندگی انکتیل دوپرون

انکتیل دوپرون در ۷ دسامبر۱۷۳۱ در پاریس فرانسه متولد شد. انکتیل دوپرون فرزند خانواده ای از طبقه متوسط بود که به آبرومند زیستن سخت پای بند بودند . پدرش بقال بود. جز او چهار پسر دیگر و یک دختر هم داشت . آشکار است که با زندگی در چنین خانواده ای فرا گرفتن دانش برای او آسان نبود.

کنجکاو و دانش دوست بود. به زبانهای بیگانه – خاصه زبانهای باستانی – دلبستگی فراوان داشت و چون در فرانسه قدرت کلیسا مانع یادگیری این زبان ها و به ویژه عبری بود- به ناچار راه هلند را در پیش گرفت. در بیست سالگی هنوز نمی دانست به خدمت وزارت امور خارجه در آید یا کشیش شود.

در 1754 م. نسخه ای از وندیداد ساده که در آکسفورد چاپ سنگی شده بود- به دستش رسید و سخت شیفته آن شد . شور خواندن ودریافتن این نوشته و گشودن راز دین زرتشت سراسر وجود او را فراگرفت و دو دل بود که برای فرا گرفتن زبان باستانی ایران به کرمان برود و یا به هند. هم چنین چون بسیاری از متن های به زبان سانسکریت را هم در کتابخانه سلطنتی در پاریس دیده بود که کسی از آنها سر در نمی آورد- هند را بر کرمان برتری داد. از اینها گذشته در دل بر سر آن بود که بر گنجینه کتاب های کتابخانه سلطنتی که مدتها به آنجا می رفت و از خرمن دانش آن برخوردار می شد- بیفزاید وهرچه توان دارد متن های پر ارزش دانش مشرق را از هند گرد آورد. از مال دنیا چیزی نداشت که او را به هند برساند . تنگدستی جلوگیرنده کار او بود . گروهی دانشمندان و پژوهندگان که به کتابخانه سلطنتی می آمدند و او را در آنجا دیده و با او آشنا شده بودند در این کار با او یاری کردند . انکتیل دوپرون

سفر به هند

انکتیل دوپرون به عنوان سرباز شرکت هند شرقی رو به هند گزارد. در زمستان و سرما و برف پیاده راه بندری را که کشتی های شرکت در آن جا بود در پیش گرفت و ده روزه خود را به آنجا رساند.

برای این سفر دور و دراز با خود تنها دو پیراهن و دو دستمال و یک جفت جوراب و یک جدول ریاضیات و یک جلد تورات عبری و یک کتاب از مونتنی حکیم و نویسنده بزرگ فرانسوی در سده شانزدهم برداشت.

در ٢۴ فوریه ١٧۵۵م. به کشتی نشست . اما سفر دریایی با او سخت ناسازگار بود . در هنگامی که سفرش به پایان نزدیک بود- بیماری وبا به جان کشتی نشینان افتاد که دو روزه بیمار را تلف می کرد . حتی ناخدا هم از دست آن جان سالم در نبرد . آنکتیل از ترس گرفتاری به آن بیماری- پیوسته بر عرشه کشتی بود- همین امر او را دچار سینه پهلوی سختی کرد که بیم جانش می رفت. صد تن از کشتی نشینان کشته شدند و بقیه هم همگی ناسالم و ناتوان و با ناپاکی و با وضع بسیار بدی به کرانه رسیدند. تا کشتی به یکی از بندرهای مهم و مرکز تجارت فرانسویان در هند رسید- بیش از پنج ماه بر آب بود.

انکتیل دوپرون در خاطراتش می نویسد که وجود او در هند باعث شگفتی اروپایی های آنجا شده بود- زن و مرد چون مرا می دیدند که نه سپاهی هستم و نه بازرگان و نه مبشر از من می پرسیدند برای چه به هند آمده ام. پاسخ می دادم – برای دیدن شما – و آن ها با تعجب به من می نگریستند.-

از همان آغاز رسیدن به هند دست به کار شد تا راهی به مقصود خویش بیاید . می نویسد:- در ١٠ اوت ١٧۵۵م. به بندر -پوندیشری- رسیدم . دیدم که زبان فارسی جدید زبانی است که در سراسر آسیا بسیار رایج است و هر جا اختلاف میان لهجه ها باشد …. از این زبان بهره گرفته می شود- پس بی درنگ به یاد گرفتن فارسی همت گماشت . آموزگاری که به او فارسی می آموخت کلمه ای فرانسه نمی دانست. نخستین درس ها با اشاره و نشان دادن جسم ها و نوشتن نام آنها به شیوه ویژه که با حروف لاتین میسر می شد و تکرار آنچه نوشته شده بود- با صدای بلند پیش رفت. با این روش سرانجام آنکتیل توانست فارسی را تا آنجا فرا گیرد که بتواند سخن دیگران را دریابد و آنچه در دل دارد برساند .

برای فرا گرفتن متن های مقدس زرتشتی راه بندر -سورت- که در غرب شبه جزیره هند است- را در پیش گرفت تا نزد موبدان و دستوران زرتشتی شاگردی کند. راهی بس دراز بود. زیرا -پوندیشری- در کرانه های شرقی هند و نزدیک -مدرس- است. انکتیل دوپرون

پیمودن این راه دراز آن هم با بی برگی و بینوایی کاری شگفت و دشوار بود. بر یابوی ناتوان و سوار شد که زین و لگام آن را خودش با تکه پاره های پارچه های ژنده و خاشاک و طناب ساخته بود. چه شب ها که در زیر درختان یا در کاروانسراها بر پاره ای پوست گاو می خوابید و از ترس دزدان شمشیر زیر سر داشت و عنان اسب را در دست می فشرد . از بیم آنکه بر جای بماند و کاروان پگاه برود از همراهان خویش می خواست بر سرش آب سرد بریزند . این در حالی روی می داد که وی گرفتار -تب گنجی- مناطقی گرمسیر هند بود. از بیچارگی دستش به خوراکی نمی رسید و سربازان فرانسوی که از آن جا می گذشتند- او را به آن حال دیدند- در پالکی گذاشتندش و باز به همان بندر اول آوردنددش و در بیمارستان فرانسویان بستری اش کردند. هشت هفته در آنجا بود. خود می گوید: – در این قبیل بیمارستان ها به جای غذا به سپاهیان بیمار گوشتی می دهند که اگر جلو سگ بیندازند نمی خورد و اگر آن را به دیوار بزنند می چسبد.-

سرانجام خود را به سورت رساند

در آن زمان موبدان پارسی هرگز کتاب های مقدس را حتا به بهدینان هم نشان نمی دادند. از اینجا می توان دریافت که کوشش آنکتیل اگر بخت با او یار نمی شد- سودی نداشت. در این زمان شکافی سخت میان ایشان بر سر گاهشماری قدیم و شاهنشاهی پدیدار گشته بود. این اختلاف چنان بالا گرفت که در مجمع عمومی در -بروچ- به یکدیگر حمله کردند. در آن گیر و دار خانم حامله پارسی و پیرو تقویم قدیمی در حمله از سوی هماجی پور خورشید جی از پای در آمد و در گذشت. هماجی در دادگاه محکوم به اعدام شد و سایر فتنه جویان محکوم به زندان و تاوان شدند. اختلاف شدت یافت و بین خانواده ها جنگ و جدایی افتاد. حتا ازدواج بین قدیمی ها و شاهنشاهی ها نیز ممنوع شد و کودکان نیز در پی آزار و اذیت یکدیگر بودند. انکتیل دوپرون

-نگاه کنید به مقاله رشید شهمردان:- اوضاع فرهنگی پارسیان در پنج قرن گذشته – هوخت دوره ١١ شماره دوم ٢۵ ـ ٢۶ .-

موبد داراب وموبد کاوس سرانجام پذیرفتند او را بیاموزاند

روزی که توانست استادان خویش را بیاید و به تحصیل بپردازد- آن روز را با اهمیت فراوان در خاطراتش آورده است . روز ١۴ مارس 1759م. برابر با 6 مهر به هنگام فرا گرفتن متن های مقدس و نسخه برداری آنها از تنگدستی همچون درویشان بینوا می زیست. – خوراک من عبارت بود از اندکی برنج و عدس. به هنگامی که آنچه آموخته و نوشته بودم پاکنوس می کردم درس روز بعد را هم حاضر می کردم. چنان شیفته و سرگرم بودم که خواب بعد از ظهر را که در چنین هوایی برای همه مطلوب است از یاد می بردم -. عصرها فقط از خانه برای خرید بیرون می رفت.

در همین زمان با کشیش های فرانسوی مقیم چین و مصر مکاتبه داشت و آگاهی هایی گرد می آورد . نخستین کسی که درباره فلسفه چین مقاله نوشته و اطلاعات درستی به دست داده- همانا آنکتیل است. یادداشت هایی هم درباره شاهنامه فردوسی نگاشته است .

با وجود چنین زندگی ساده و با نهایت صرفه جویی باز هم چنان به بقال و نانوا بدهکار بود که نماینده فرانسه در سورت رسما اعلام کرد کسی به او نسیه نفروشد . خوشبختانه یک دلال هلندی از او دستگیری کرد و به کارهای او رغبتی نشان می داد. در مدت دو سالی که به کار آموزش ونسخه برداری سرگرم بود – از 1759 تا ١٧۶٠م.- از ١٢٠ کتاب که ٢۵٠0 صفحه می شد به دست خویش نسخه برداشت . با زحمات فراوان و تدابیری ویژه نسخه ای از اوستا به دست آورد و بر خلاف قولی که داده بود آن را هرگز پس نداد وبا شور و شیفتگی به ترجمه آن پرداخت .

در هند به جهانگردی هم پرداخت. به -راجپور- -نوساری- -گندوی- -سنجان- -دهنو- و -جگرنات- رفت . چه بسا که در حال تب و ناتوانی راه می پیمود و هرچه می دید یادداشت می کرد واز اندک استعدادی که در نقاشی داشت یاری می جست و شکل بعضی از شگفتی های آن سامان را بر کاغذمی آورد . اکنون همه یادداشت های او در کتابخانه ملی پاریس با علامت آنکتیل و شماره 26 ثبت است.

انکتیل دوپرون می خواست در بازگشت به میهن از افغانستان و ایران بگذرد تا با این کشورها نیز آشنا شود. اما آشوب و آشفتگی در این سرزمین ها مانع سفر او شد.

جنگهای فرانسه و انگلیس بر سر مستعمرات هند و کانادا که به جنگ های هفت ساله معروف است- در گرفته بود و سورت به دست انگلیسی ها افتاد .

بازگشت به اروپا

سرانجام آنکتیل توانست با یک کشتی انگلیسی که اسیران فرانسوی را با عده ای از سران سپاه انگلیسی به -پورتسموت- می برد- راهی اروپا شود. در ١۵ مارس ١٧۶١م. به راه افتاد. در راه بیمار شد- چنانکه بیهوش افتاده بود و می شنید که بر سر اتاق او کشمکش در گرفته تا مرد آنجا را بگیرند. خواربار کم شد و به نوبت و به قدر کم به سرنشینان داده می شد و آب آلوده و بد مزه بود. در جزیره -سنت هلن- جرعه ای شراب به او دادند- آن بخشش را با خوشحالی در دفترش یادداشت کرده است .

پس از هشت ماه سفر- کشتی به -پورتسموت- رسید . به انگیزه جنگ نسبت به او بدگمان بودند. او را به اردوگاه اسیران فرانسوی بردند و اسناد و نوشته هایش را که به جانش بسته بود- از او گرفتند.

سرانجام با یاری دوستان و خیرخواهان و دانش دوستان انگلیسی آزاد شد. چون بسیار خواهان دیدن جای پیشین و محل کار -هاید- بود- او را به آکسفورد بردند. در کتابخانه -بادلین- وندیداد به زنجیر کشیده ای را دید و بررسی کرد و با بسیاری از استادان و دانشمندان آنجا به گفتگو نشست .

در ١۴ مارس 1762م.به پاریس برگشت. تهیدست تر از روزی که در 1756م. از آنجا به راه افتاده بود.

فردای همان روز با شیفتگی فراوان گنجینه ای را که با خود آورده بود- به کتابخانه سلطنتی سپرد. سپس به کار پژوهش و مقاله نویسی و ترجمه و ایراد سخنرانی پرداخت .از ٩ ژوییه ١٧۶٣م. تا ژوین 1769م. نه بار سخنرانی های علمی درباره زرتشت و اوستا و زبان های باستانی ایران ایراد کرد.

هنوز در آغاز راه بود که از دو سو هدف تیرهای ناروایی وتوهین قرار گرفت. انگلیسی ها که می پنداشتند آنکتیل زمینه پژوهش در آیین زرتشت را ازایشان گرفته است- بر او سخت تاختند. از جمله جوانی که بعدها از ایرانشناسان بزرگ شد- به نام -ویلیام جونز- مقاله ای در نوامبر ١٧٧١م. در روزنامه ای فرانسوی نوشت و آنکتیل را آماج بدترین دروغ ها قرار داد. در یک سخنرانی هم یکی از خاورشناسان فرانسوی او را با سخنان زشت و ناسزا به بدی نواخت!

بعدها جونز به اشتباه خویش پی برد و اعتراف کرد. در ١٧٨۶م. که او -انجمن آسیایی بنگال- را بنیان نهاد- آنکتیل به او شادباش گفت.

ولتر و گروه دانشنامه اش- در فرانسه- که چشم داشتند نتیجه پژوهش های آنکتیل دو پرون به دست ایشان اسلحه ای در برابر مسیحیت بدهد ولی نومید شده بودند- به ناسزا گویی پرداختند .

از گفته های ولتر است که:- …این دیوانگان مصروعی که دور دنیا می افتند و خیال می کنند حق دارند آنهمه بیهوده به هم ببافند.-

سال ها این دشنام گویی ها و اهانت ها ادامه داشت و آنکتیل در نهایت فروتنی به آنها بی اعتنا بود. همیشه در فقر و بینوایی روزگار می گذراند و در کار خویش پای می فشرد . چشمانش ضعیف شده بود و با کمک عصا راه می رفت و دست راستش گاهی توان حرکت نداشت . به گفته یکی از خاور شناسان او مانند پیروان راستین برهمنان می گشت.

در 1767م. رساله ای به نام Exposition du systeme theologique des در انستیتوی زبان فرانسه خواند و به هموندی در آن سرافراز شد. در ١٧٧١م. شاهکار خویش را که ترجمه متن های مقدس زرتشتی بود در سه جلد به نام Zend –Avstea منتشر ساخت. در 1777 م. رساله ای به نام Supplement au traite de la religion des perses چاپ کرد.

سال های آخر عمر انکتیل دوپرون

در سال های پایانی عمر- -اوپا نیشادها- را که از کتاب های پر ارج هندوان است- ترجمه و منتشر کرد.

در انقلاب کبیر فرانسه در اوت ١٧٩۵ خواستند مستمری برایش برقرار کنند و حکمی به نامش فرستادند- با آنکه به شدت در نیازمندی به سر می برد- آن را نپذیرفت و نوشت کارهایی که کرده برای اجر و دستمزد نبوده و آماده است- اگر باز هم توانایی آن را داشته باشد- به همان کار دست زند. ونوشت که نیازی به این مستمری ندارد- زیرا بر نیازهای خود چیره شده و خواست هایش را مهار زده و پادشاهانه بر نفس خویش فرمانروا گشته و خود را از همه مردم فرانسه خوشبخت تر می داند.

در پیشگفتار اوپا نیشادها درباره شیوه گزران زندگی خود را می نویسد که نان و قدری شیر و اندکی پنیر و آب چاه می خورد و در سرماهای سخت زمستان هم نه آتش روشن می کند و نه لحاف و پتو به کار می برد….نه زنی دارد و نه بچه ای و نه نوکر و خدمتکاری ….با هوی و هوس های خویش پیکار می کند و آرامش خاطر دارد.

چون ناپلیون اول- – انستیتو – را بار دیگر گشود- او را که از اعضای دیرینه آنجا بود- برای ایراد سوگند وفاداری دعوت کردند. در پاسخ نوشت: – من نویسنده هستم و دیگر هیچ ….هرگز سوگند وفاداری نخورده ام …و امروز که به سن ٧٣ سالگی رسیده ام- پس از عمری که همه در دردسر گذشته است- دلم نمی خواهد سوگند بخورم و با خونسردی منتظر مرگم . به قوانین حکومتی که مرا حمایت می کند- فرمانبردارم- اما روحی که خدا به من داده است ارجمندتر و آزادتر از آن است که خود را پست سازم و نسبت به کسی که مانند من بنده خدایی بیش نیست- سوگند وفاداری بخورم …-

کتاب هایی که انکتیل دوپرون با خود به اروپا آورد

در 19 ژانویه 1805م. درگذشت . ناشر آثارش -تیلیارد- در مطبوعات فرانسه نوشت که در انگلستان حاضر بودند آثار او را به سی هزار لیره بخرند و درآنجا چاپ کنند و او نپذیرفته بود.

از کلمات او است: – چشم به راه حقشناسی نباشید تا با نمک ناشناس سرو کارتان نیفتد.-

کتاب هایی که انکتیل دوپرون با خود به اروپا آورد و بیشتر آنها را به کتابخانه سلطنتی پاریس هدیه کرد عبارتند از نسخه های خطی :

١ ـ وندیداد نسخه پهلوی و زند از روی نسخه دستور جاماسب .
٢ ـ یسنا به زند و سانسکریت .
٣ ـ ویسپرد نسخه زند.
۴ ـ یشت ها ساده.
۵ ـ مجموعه هایی از سه بخش اول خورشید نیایش و ماه نیایش و آتش نیایش و آفرینگان دهمان و آفرینگان گاهنبار و گاههای نیایش- همه به پهلوی و زند نسخه های اصلی پهلوی و پازند فرهنگ و هرمزدیشت به زند وپازند و پهلوی. کتاب اخیر به خط موبد شاپور است. سومین بخش عبارت بود از هات یازدهم یسنا به زند و سیروزه به زند و پازند و همین قسمت ها به زند و پهلوی به دستنویسی دستور شاپور و خورشید نیایش به زند و پازند به خط فارسی و دستنویس کیکاوس ساکن روستای مهد در مشرق سورت و همین نیایش با چند متن نیرنگ و باج به گجراتی و خط فارسی .
۶ ـ مجموعه ای شامل آفرین گاهنبار و نام ستایش و آفرین زرتشت به گویش پازند – به دین دبیره- واردیبهشت یشت پتت یشت به دین دبیره و بخشی از روایت که مشتمل است بر آتش بهرام و جمشید شاه و ریشه گاهنبارها و مانند آنها به پازند – به خط فارسی – و علمای اسلام و دو دیباچه شاهنامه به پازند به خط فارسی .
٧ ـ یک روایت کوچک مشتمل بر سیروزه به دین دبیره و بعضی آداب و رسوم دین زرتشتی و بعضی ادعیه و غیره که همه به دین دبیره است با چند متن نامه از دستورهای کرمان و هند درباره دین از جمله یکی در زمینه نوروز .
٨ ـ فرهنگ جهانگیری.
٩ ـ برهان قاطع.
١٠ ـ فرهنگ سروری.
١١ ـ سد د.ر
١٢ ـ مینو خرد .
١٣ ـ شاهنامه.
١۴ ـ گرشاسب نامه.
١۵ ـ برزونامه.
١۶ ـ فرامرزنامه و جهانگیرنامه وبانوگشسب نامه – فرامرز و جهانگیر پسران رستم و بانو گشسب دختر او هستند -.
١٧ ـ زراتشت نامه.
١٨ ـ چنگرن ها چه نامه و جاماسب نامه.
١٩ ـ بهمن نامه.
٢٠ ـ داراب نامه.
٢١ ـ مجموعه ای از آزاد بخت پادشاه ایران و فیروزبخت پادشاه مصر و ارشاد پسر پادشاه ختا .

از اینها گذشته ٩٣ نسخه دیگر به زبان های عربی و ترکی و گجراتی و سانسکریت و تامیلی که ۶۶ نسخه آن فارسی بود- با خود آورد .

پژوهش های بیشماری که از ٢٠٠ سال پیش – که بیشتر آنها به وسیله ی پژوهشگران غربی انجام گرفته – نشان می دهد که در درزای ٢۵٠٠ سال گذشته چه اندازه اندیشه و دیدگاه زرتشت درباره زندگی و جهان هستی در ساختار و زیر بنای فکری – فرهنگی اروپا شرکت کرده و برآن تاثیرگذاشته است.

ولی در ازای این زمان بسیار طولانی رابطه اروپا با زرتشت همیشه یک داستان عشق و دلدادگی نبوده- زمانی بوده که اروپا زرتشت را در بالاترین رده فرهنگی خود قرار داده و زمانی هم بوده که با تبلیغاتی زهرآگین تا آنجا که توانسته کوشش کرده تا او را خورد کرده و از میدان بیرون کند.

کار آنکتیل دوپرون ناگهان استادان و پژوهندگان غربی را بیدار کرد- و اندیشه پرداختن به آیین ایران باستان و زرتشت را در آنان زنده کرده- تخمی کاشت که حاصل بس فراوان داشت . کسانی گرانمایه چون -راسک- -بوپ- -بورنوف- -اوپرت- -اشپیگل- -وستردکارد- -گلدنر- -گایگر- -دارمستتر- -ماکس مولر- -بارتلمه- -جکسون- -دومزیل- و -دوشن گیمن- را به دنبال خویش کشید .

از اینان گذشته آثار او در میان ادیبان و شاعران و مورخان و فیلسوفان غرب اثری شگرف گذاشت و بزرگانی مانند -ولتر- و -برناردن دوسن پیر-میشله -گوته- -شوپنهاور وشلی- و بسیاری دیگر را به پیام آیین زرتشت کم و بیش آشنا ساخت- در اندیشه آنان اثرگزار شد و در جهان بینی و فلسفه غرب نفوذ یافت.

منبع :

atashkadehiran.blogfa.com

فرهنگنامه ایران

ویکی پدیا

انجمن اجتماع اندیشه - تمامی انجمن‌ها ]...
ما را در سایت انجمن اجتماع اندیشه - تمامی انجمن‌ها ] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : piuc بازدید : 187 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1396 ساعت: 16:32